کلبه تنهایی من...
بی شک آسمان خدا با این همه ستاره یک تیم برنده است . . . آن روز ما پیروزیم که دلامون با هم یاره / بین قلب های ما پل به جای دیواره . . . غم بی تو ماندن آنچنان سنگین است ، که به هر آینه ای مینگرم ، میشکند . . . من دلم میخواد خستگی را بفشارم در مشت ، غصه ها را در باد فاتح قلعه بی روزن تردید شوم ، من دلم میخواهد بیداری هم چون رویا شیرین باشد . . . ببندم شال و میپوشم قدک را / بنازم گردش چرخ و فلک را بگردم آب دریا ها سراسر / بشویم هر دو دست بی نمک را . . . قویی که شنا میکرد در برکه چشمانت / موجی که رها میشد در بستر چشمانت بویی که نفس میزد در دام گریبانت / من بودم و خواهم بود همواره پریشانت . . . در ماه مهر بادهای پاییزی بی مهری را با برگ درختان آغاز میکنند . . . آن قدر عشق تو دارم که اگر آه کشم / ز لبم بوی کباب جگرم میآید ! صحبت از آسایش دل در مقام عشق نیست / در چنین هنگامه حال مرغ سرگردان خوش است من یک نامه عاشقانه ام ، بازم کن / محتاج کمی نوازشم ، یارم باش هر قدر که سکه ای سیاهم ای دوست / در قلک سینه ات پس اندازم کن . . . گمانم اشک من پایان ندارد / دل دریادلان سامان ندارد بریز اشک صداقت بر نگاهت / که خنده بر لبانم جا ندارد . . . من در این سن جوانی ز جهان سیر شدم / صورتم گر چه جوان است ز دل پیر شدم اشتباهی که همه عمر پشیمانم کرد / اعتمادیست که بر مردم دوران کردم . . . کمتر ای مونس جان بر من دیوانه بخند / که در این دشت جنون ، عاقل و دیوانه یکی است . . . دل جز ره عشق تو نپوید هرگز / جان جز سخن عشق نگوید هرگز صحرای دلم عشق تو شورستان کرد / تا مهر کسی در آن نروید هرگز . . . در دیده به جای خواب ، آب است مرا / زیرا که به دیدنت شتاب است مرا . . . صدایت در گوشم زمزمه میشود و نگاهت در ذهن مجسم ولی من تو را میخواهم ، نه خیالت را . . . بهارت بی گل و بلبل نباشد / نگاهت خالی از سنبل نباشد به گلزار محبت تا قیامت / خودت گل باش و عمرت گل نباشد . . . زیر سایه امن ترین سایبان هستیم ، دلواپس دلواپسی های یکدیگر باشیم . . . روز سپری شد به امیدی که شب آید / شب آمد و دیدم به لبم تاب و تب آمد ای یار دعا کن من بیچاره مبادا / در حسرت دیدار تو جانم به لب آید . . . گویند دنیا خواهی یا دوست ؟ گویم ای بی خبران دنیا با دوست نکوست . . . آشنای شهر بارون بیا من شدم پشیمون / فکر این شکسته دل باش پشت ابرا نشو پنهون نا امیدانه ز دل آه غریبانه کشیدم / ما امیدی نکشیدی تا بدانی چه کشیدم . . . خدایا دیده ای بینا به من ده / دلی پر شور و بی پروا به من ده دستم از هر چیز خالیست / دلی سرشار چون دریا به من ده . . . شیرین تر از عسل هم میتوان آفرید اما به شرط آنکه من آن زنبور سرباز دل باخته باشم و تو آن تنها گلی که نصیب من شده است . . . خدا تنهاست دوتا نمیشه / دل اگه دل باشه از هم جدا نمیشه . . . قربان وجودت که وجودم ز وجودت شده موجود ! کاش میشد دارو باشی ، نه زخم کاری نه نمک واسه خودت آدمی باشی نه آدمک . . . دلم را در غمت کردم ز هر ویرانه ویرانتر / چو دیدم دوست میدارد دلت ، دل های ویران را . . . باز امشب غزلی کنج دلم زندانی است / آسمان شب بی حوصله ام طوفانی است هیچ کس تلخی لبخند مرا درک نکرد / های های دل دیوانه من پنهانی است . . . زیباترین گل ها را برای زیبایی زندگیت و کوتاهی عمرشان را برای غم هایت آرزو مندم . . . لای خاطرات تلخم یاد تو همیشه شیرین / تا ابد فکر تو هستم نازنین رفیق دیرین ای عشق شکسته ام مشکن ما را / اینگونه به خاک ره میفکن ما را ما در تو به چشم دوستی میبینیم / ای دوست مبین به چشم دشمن ما را . . . زندگی کردن من مردن تدریجی بود / آنچه جان کند تنم ، عمر حسابش کردم . . . ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم . . . مصرعی از قلب من ، با مصرعی از قلب تو / شاه بیتی میشود در دفتر و دیوان عشق . . . از درون قلب توست جهان چو دوزخ / دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت . . . امیدوارم تو اقیانوس خوشبختی جوری غرق بشی که هیچ وقت نجات پیدا نکنی . . . ! گر لایق ما نیست که ما یاد تو باشیم / بگذار که در سایه ی دیوار تو باشیم . . . آدم به زمین آمد این حادثه رویا نیست / این فرصت بی تکرار عشق است ، معما نیست حتی اگه دیدن تو برام بشه خیلی محال / مهم اینه دوستت دارم ، فاصله ها رو بی خیال دیروز میمردند و فراموش میشدند آرام آرام ، امروز چه زود از یاد رفته ایم بی آنکه بمیریم از تن خشک شاخه ها توقع جوانه نیست / اسب نفس بریده را طاقت تازیانه نیست . . . سلام بر دل هایی که در کلاس انتظار غیبت نکردند . . . ! در این دنیا که حتی ابر نمیگرید به حال ما / همه از من گریزانند ، تو هم بگذر از این تنها جا برای گنجشک زیاد است ولی / به درختان خیابان تو عادت دارم . . . نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار / چه کنم حرف دگر یاد ندادست استاد . . . در این زمانه که شرط حیات نیرنگ است / دلم برای رفیقان بی ریا تنگ است . . . زندگی چیدن سیبی است باید چید و رفت / زندگی تکرار پاییز است باید دید و رفت زندگی رودی است جاری که هرکه آمد شادمان / کوزه ای پر کرد و رفت . . . شعله محبت رو نکنه خاموش کنی / دوریم عادت بشه من رو فراموش کنی . . . با تو بازم اگه باشم وحشت از مردن ندارم / لحظه هام پر میشه از تو وقت غم خوردن ندارم دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق / وگرنه از تو نیاید که دل شکن باشی . . . اگه ۱ کتیبه با ۱۰۰۰ تا خورشید داشته باشم ، همه خوشیدها رو میگردم تا یه جایی به تو برسم . . . ! دل به صدایی که مگر در تو رسد / ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد . . . همیشه مست و شیدای تو بودم / به فکرآرزو های تو بودم تموم آرزو های منی ، کاش / یکی از آرزوهای تو بودم . . . زندگی تجربه تلخ فراوان دارد و سه تا کوچه و پس کوچه و یک عمر بیابان دارد . . . خوشا روزی که با هم مینشستیم / قلم در دست و کاغذ مینوشتیم قلم بشکست و کاغذ در هوا شد / مگر خط جدایی مینوشتیم . . . چه رنجی است زیبایی ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه زندگی آزار دهنده ای است تنها بودن . . . سوگند میخورم ، به جز حضور تو هیچ چیز را در این دنیا را جدی نگرفتم حتی عشق را . . . من آن ابرم که میخواهد ببارد / دل تنگم هوتی گریه دارد دل تنگم غریب این در و دشت / نمیداند کجا سر میگذارد . . . تا قاف ترین قله هستی سیمزغترین همسفرم باش من مرغ اسیر دریاچه نورم / تا پر بکشم سوی خدا ، بال و پرم باش . . . گاهی خیال میکنم از من بریده ای / بهتر ز من برای دلت برگذیده ای از من عبور میکنی و دم نمیزنی / تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای . . . شاید آن روز که رفتم یاد تنهایی کنی / من همان تنهایی ام ، یادت نره یادم کنی . . . مژه بر هم مزن ای دوست که بادم ببرد / چون سبک تر شده ام ، از پر کاهی ز غمت . . . گر ز جهان بگذرم از تو نخواهم گذشت / سر رود از پیکرم از تو نخواهم گذشت مردمک چشم من نقش تو بر خود گرفت / ور همه جا بنگرم از تو نخواهم گذشت . . . دوستی چیزی برای هدیه نیست / طرح دریا و غروب گریه نیست دوستی یک کلبه ویرانه نیست / صحبت از شمع و گل پروانه نیست دوستی تنهای تنها یک تب است / بی تو ماندن در سکوت یک شب است . . . عشق دیگر از شفقت بر کنار افتاده است / هرچه عاشق زار تر ، معضوق از او بیزار تر . . . صدایت میکنم هر شب ، تو هم امشب صدایم کن تو مغروری ، غرورت را فقط یک شب فدایم کن . . . شوق دیدار تو را قاصد بی رحم چه داند / آن قدر شوق به دیدار تو دارم که خدا میداند . . . روزی سپری شد به امیدی که شب آید / شب آمد و دیدم به دلم تاب و تب آمد ای دوست دعا کن که من بیچاره مبادا / در حسرت دیدار تو جانم به لب آید . . . مهربانی نقش هر نقاش نیست / هر که نقشی را کشید نقاش نیست نقش را نقاش معنا میدهد / مهربانی نقش یار است حیف که یار نقاش نیست . . . پای من خسته از این رفتن بود / فصه ام قصه دل کندن بود دل که دادم به یارم دیدم / راهش افسوس جدا از من بود . . . من و این داغ در تکرار مانده / من و این عشق بیدار مانده مپرس از من چرا دلتنگ هستم / دلم بین در و دیوار مانده . . . دردم این است که باید پس از این قسمت ها سال ها منتظر قسمت آخر باشم . . . از پنجره روزگار به درخت عمر که مینگرم / خوشتر از یاد عزیزان ثمری نیست . . . دو شاخه گل ، دو جام مستی ، فدای تو هر جا که هستی . . . یه طرح از چشمات بفرست ، یه آهو اینجاست میخوام روشو کم کنم ! شب شرابی خوردم و مستی مرا در بر گرفت / دوریت آمد به یادم هستی ام آتش گرفت . . . به اندازه دیوونه های دیوونه خونه ، دیوونه وار دیوونتم دیوونه ! همیشه مست و شیدری تو بودم / به فکر آرزو های تو بودم تموم آرزوهای منی ، کاش / یکی از آرزوهای تو بودم . . . هرچه زدم بی تو دلم وا نشد / جز تو کسی باب دل ما نشد هرچه پرستو شدم و پر زدم / هم نفسی مثل تو پیدا نشد . . . اگر اسم آدما رو بارزترین صفاتشون بذارن ٬ اسم منو چی میذاشتی !؟ صدای پای تو که میروی ، صدای پای مرگ که میآید . . . اگر ماه بودی به صد ناز / شاید شبی بر لب بام من مینشستی . . . در این شب پر از سکوت ، واژه ها یاری ام نمیکنند ، کاش تو بودی تا سکوتی مرگبار بر لحظاتم سایه نمی افکند ، کاش تو بودی تا در دریای مهربانیت غرق میشدم تو زیباترین ترانه ام هستی . . . من تو را باز کجا خواهم یافت ؟ جز در اندیشه خویش و به جز قصه هجران و شکیب چیست افسانه عمر . . . ؟ آفتاب پنجره را میشناسد حتی اگر بسته باشد مهتاب به دیدارم می آید حتی اگر خسته باشد دل هواتو میکند حتی اگر شکسته باشد . . . واسه مشق شبت بنویس : اونی که فکرش رو نمیکنی همیشه به یادته . . . ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان با دگران وای به حال دگران . . . چرا غمگینی ؟ : عاشق شدم آیا عشق شیرین است ؟ : بله شیرین تر از زندگی چرا تنهایی ؟ : ویژگی عاشق هاست لذت تنهایی چیست ؟ : فکر به او و خاطرات او چرا می روی ؟ : برای اینکه او رفت دلت کجاست ؟ : پیش او قلبت کجاست ؟ : او برده پس حتما بی رحم بوده نه ؟ : نه اصلا چرا ؟ : چون باز هم او را میپرستم . . . دلم از عشق سهم کمي داشت / برايم با تو بودن عالمي داشت . . .
نظرات شما عزیزان:
از جرم عشق گر پيش کسي راهم نيست
يارب تو آگاهي که محبت گناه نيست . . .
در دردها دوست را خبر نکردن ، خود يک نوع عشق ورزيدن است . . .
وقتي درختي ميسوزد ، دودش را همه ميبينند
برچسبها: